شاهزادهای یهودی به نام جودا بنهور، ناجوانمردانه به جرم سوءقصد به جان فرستاده سزار، توسط دوست رومیاش دستگیر و به بردگی و بندگی فرستاده میشود و دیگر اعضای خانوادهاش هم به سیاهچال فرستاده میشوند. او پس از عبور از ماجراهای بسیار به وطن خویش بازمیگردد تا انتقام گیرد و خواهر و مادرش را رهایی بخشد.
اسپانیا، قرن یازدهم. «رودریگو دیاس» وطنپرست اسپانیایی، که سودای متحد کردن نیروهای پراکندهٔ کشورش را برای مقابله با حملات قبایل آفریقاییِ «مور» در سر میپرورانَد، در آستانهٔ ازدواج با دختر شوالیهٔ قهرمان امپراتوری نیز هست…
والتر نف زخمى وارد دفتر كارش مىیشود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجراى خود را تعریف میكند: این كه چطور به عنوان مأمور بیمه به خانه ى آقاى دیتریكس رفت و به خانم خانه، فیلیس، دل باخت، طورى كه قبول كرد در نقشه ى قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بیمه با او همدستى كند...